-
من از صبوری استعفا دادم!!!
1383/11/07 16:53
من آدم خیلی صبوری هستم باور کنید . یه موقع یادمه تو خونه مون نشسته بودیم و عمه ام داشت به همه نشان میداد!!! نشان طلایی خیالی ..... و به من نشان پر حوصله ترین رو دادن.... مثلا این که من 11 سال آزگار تموم خاطرات روزانه نگار رو نوشتم اونم درست از روزی که به دنیا اومده!!!! اونم مصور یعنی با عکس که یه مجموعه جالبه و الانم...
-
رهایی از عادات بد
1383/11/05 20:53
چه کنیم تا عادات بد رو رها کنیم؟ این سوالی بود که قول دادم به یه دوست که بهش جواب بدم... اول از همه برای این که بتونیم عادات بد رو رها کنیم لازمه اش شناخت خودمونه... چقدر خودتون رو میشناسید؟ ..... برای شناخت خودتون بهترین راه اینه که در تنهایی و خلوت (شب بهتره) یه کاغذ بردارید و شروع کنید به نوشتن صفات خوب و بدی که...
-
وقتی که پدر رفت
1383/11/03 17:19
یکی از شاگردای پارسالم برام ایمیل زده پدرش رو دو ماه پیش از دست داده و ازم خواسته که بهش آرامش بدم... نفیسه قشنگم... پدر یعنی یه آغوش گرم ... پدر یعنی تموم امنیت دنیا ...یعنی یه سر پناه ... پدر یعنی مامن ... اما وقتی پدر رفت خدا قدرتی به مادر میده که میتونی تموم این امنیت رو تو آغوش مادر حس کنی... مادرا موجوداتی هستند...
-
چراغ سبز و فرصت کوتاه ما برای زندگی...
1383/11/02 16:55
دیروز رفته بودم خرید تو راه برگشت در حالیکه عجله داشتم به خونه برسم پشت یه چراغ قرمز طولانی گیر افتادم... البته اولش وقتی دیدم تایمر چراغ نوشت 133 گفتم وای چه چراغ قرمز طولانی... اما باورتون نمیشه که تا بیام فکر کنم که چقدر دیگه میرسم خونه و آیا اشکان اذیت کرده در نبود من یا نه چراغ سبز شد یه دفعه به خودم اومدم.. وای...
-
وقتی خدا ناممکن ها رو ممکن میکنه.....
1383/10/29 18:45
خدای قشنگ و مهربونم سلام نمیدونم چطوری و با چه زبونی ازت تشکر کنم که مریم و شهرام رو دوباره به ما دادی... فکر این که ممکن بود یه اتفاق ناگوار باعث بشه که اونا رو دیگه نبینم یا دچار یه مشکل غیر قابل برگشت بشن تنمو میلرزونه. همین دو سه روز پیش بود که نوشتم خواهرم مریم عشق دوران کودکیم بود و همیشه بهش حس مادری دارم......
-
ازدواج
1383/10/28 22:34
راستش خیال داشتم امروز به درخواست ملینا در مورد چشم زدن بنویسم... یه دوست دیگه هم ازم خواسته بود در مورد از بین بردن عادات بد بنویسم... ولی یه مسئله باعث شد که امروز در مورد ازدواج بنویسم. دوست خوبی برام ایمیل زده بود و مشکلاتش رو نوشته بود و از من راهنمایی خواسته بود.... دوست قشنگم ازدواج یعنی انتخاب یه همراه که...
-
جوابی برای ملینا
1383/10/24 15:21
راستش من زیاد از نوشتن پست های طولانی خوشم نمیاد چون فکر میکنم ممکنه حوصله خواننده ها سر بره ولی اینبار به درخواست ملینا که تو پست قبلی برام کامنت گذاشته مینویسم...ملینای عزیزم سلام. واقعا خوشبختی چیه؟ دیدگاه ما نسبت به زندگی چیه؟ بزار برات از خودم بگم شاید بیشتر بتونم بهت کمک کنم... راستش این وبلاگ یه وبلاگ واقعیه...
-
نگار
1383/10/19 15:14
تو کامنت قبلی آقا مسعود ازم خواستن که در مورد نگار بنویسم. چند بارم شاگردام گفتن چرا از نگار نمی نویسی... شاید واقعا وقتش باشه که از اولین فرشته ای که پا به خونه پر از عشقمون گذاشت بنویسم اون روزا رامین دانشجو بود سال پنجم بود و هنوز دو سال مونده بود که درسش تموم شه. نگار توی خونه ای که فضاش دانشجویی بود یعنی کتاب و...
-
جراحی لثه
1383/10/17 15:30
نمیشه که همه خواسته هاتو بر آورده کنه و هیچوقت هم نه مریض بشی نه مشکلی برات پیش بیاد میشه؟ اونوقت رو دل ممکنه بکنی!!! ممکنه یادت بره که سلامتی چه نعمتیه!!! واقعا تا روزهای غمگین ابری نباشن چطوری میشه قدر روزای آفتابی و خوب رو دونست!!! باور کنید الان که دارم این مطلب رو مینویسم خیلی فکم درد میکنه روز سه شنبه یه جراحی...
-
چه میکنه قدرت فکر !!!
1383/10/15 15:05
خیلی خوشحالم خیلی... 5 شنبه صبح بود که رفتم دکتر غدد و گفت که تیروئیدم پرکاره... یادتونه که... هر چی ازش خواستم که بهم 10 روز فرصت بده تا شاید بتونم با قدرت فکرم مشکل تیروئیدم رو حل کنم گفت نمیتونه چون ممکنه ده روز دیگه به داروی بیشتری نیاز پیدا کنم... من باید تا شنبه صبح صبر میکردم تا از دکتر اشکان بپرسم میتونم با...
-
دائره المعارف بی نزاکتی یا چطور کفر مامان رو در بیاریم!!!!
1383/10/14 17:23
نمیدونم شاید نوشتن این مطالب اینجا یه کم مسخره باشه ولی من با خوندنشون کلی حال کردم. کتاب مال نگاره و خاله مریمش براش خریده ....اسمشم هست دائره المعارف بی نزاکتی یا چطور کفر مامان رو در بیاریم!!! *وقتی مامان بهت غذا میده تف کن... *وقتی بابا بهت غذا میده بخور و لبخند بزن!!! *مامانت چاق شده نه؟ موقع غذا خوردن هی قاشقت...
-
دعا برای سلامتی
1383/10/13 20:26
من به فرایند زندگی اعتماد می کنم و میدانم که والاترین موهبتها را برای من به ارمغان می آورد... من لیاقت داشتن سلامتی را دارم و اکنون آن را می پذیرم... من آن الگوی آگاهیم را که در برابر خیر و صلاحم مقاومت میورزد رها می کنم... من خود را تائید میکنم...
-
پر کاری تیروئید...
1383/10/10 15:31
اولین نسیم پاییزی که میوزید یاسمن لباس زمستونی ها رو در می آورد و موقع بیرون رفتن از خونه کلی لباس می پوشید... ... وقتی زمستون می شد شبا موقع خواب یک بلوز شلوار گرم می پوشید و اتاق خواب رو اونقدر گرم میکرد که میشد تو اتاق ماست مایه بزنی!!!! موقع بیرون رفتن از خونه انقدر لباس می پوشید که به زور میتونست راه بره... دو...
-
کریسمس مبارک!! پاپانوئل اشکان!!
1383/10/07 10:25
-
شروع به کار
1383/10/05 16:59
نمیدونم چرا امروز اینجوری شدم همیشه تا میشینم که براتون بنویسم تند وتند جمله ها میان تو ذهنم و تایپ می کنم و بعدشم که میخونم راضی ام از نوشته هام.(چه از خود راضی!!!) ولی امروز این سومین متنی هست که مینویسم و بعد از خوندن دلیتش میکنم!!!! شاید به خاطر اینه که ذهنم حسابی درگیره. همونطور که قبلا گفتم مرخصی من (به خاطر به...
-
طلاق یا بخشش و ازدواج دوباره؟
1383/10/02 09:10
بخشش چیز خوبیه نه؟ هر کدوم از ما آدما چقدر میتونیم بخشنده باشیم؟ بزرگی و عظمت روحمون چقدره و تا کجا میتونیم خوشبختی خودمون رو فدای خوشبختی بچه هامون کنیم؟ حادثه ای چند وقت پیش باعث شد که یکی از دوستانم از شوهرش جدا بشه. متوجه شده بود که شوهرش با خانم دیگه ای دوست شده اونم در حالی که یه دختر دبیرستانی و یه دختر یک ساله...
-
شب یلدا و حافظ
1383/09/30 16:35
عجب رسم زیباییه شب یلدا.... از وقتی که یادم میاد همیشه شب یلدا کنار مامان اینا بودیم...چه اون موقع که شمال بودن چه بعدها که اومدن تهرون خونه خریدند و برای شب یلدا میومدن تهرون که همه کنار هم باشیم... امسال هم همینطوره و قراره که امشب بریم خونه مامان اینا. نمیدونم چرا همیشه شب یلدا یه حال دیگه ای دارم جدا از مراسم...
-
خدا میگه رو تو برم
1383/09/26 16:54
سلام به همه خوشبختانه همه چی بر وفق مراده. دندون های من دو تاشون باید روت کانال مجدد بشن بعد یه جراحی روی لثه برای افزایش طول تاج دندون و بعد هم قالبگیری برای روکش!!! فکر کنم حداقل ده جلسه ای باید اشکان رو به دندون بکشیم و بریم تا دندون سازی!!! نازنین پدر فرزندان هم دو سه روزه که دچار یک دل درد مزمن شده و امروز که به...
-
دندون!!!!
1383/09/24 22:42
هر کدوم از ما برای انجام دادن تکلیفی پا به این دنیا گذاشتیم که این تکلیف میتونه روحمون رو تعالی ببخشه. پس این درست نیست که از خدا به خاطر اتفاقی که برامون افتاده و برامون خوشایند نیست گله کنیم. درست اینه که هر اتفاقی رو که پیش رو داریم با روی باز بپذیریم و تلاش کنیم که از اون رویداد چیزی یاد بگیریم. اینا رو دارم به...
-
عکس خوشگل اشکان
1383/09/21 14:56
اینم به جای کامنت: نوشته شده توسط خاله مریم!
-
نا مه ای به خدا
1383/09/17 21:14
وای خدای بزرگ ازت ممنونم. به خاطر تموم بزرگی و عظمتی که داری. من نمیدونم چطوری میشه بچه دار شد و زیبایی و عظمت تو رو در نگاه اون نوزاد ندید... وقتی به این موجود کوچولو که هدیه تو نازنین مهربون به من بنده ناچیزه نگاه می کنم از اینهمه لطف و بزرگی تو بغضم می گیره... انگار تموم زیباییهایی که تو آفریدی تو صورتشه... یه دنیا...
-
سفر به نور
1383/09/15 16:18
امروز می خوام یه داستان واقعی براتون بنویسم. یکی از رهجو های داییم ( رهجوها کسانی هستند که برای ترک اعتیاد داییم راهنماشون میشه و بعد از آموزش دوازده قدم هر جا که نیاز به کمک داشته باشن کمکشون می کنه و...) خلاصه این رهجو تا حالا داییم رو ندیده بود فقط برای ترک اعتیاد به سی دی های داییم که مال همایش پارسالش تو ایران...
-
شفای زندگی
1383/09/11 17:37
تا چه اندازه به نشانه ها معتقدید؟ نشانه ها و علامتهایی که خدا مثل علائم راهنمایی و رانندگی سر راهمون می گذاره تا ما رو هدایت کنند به اون سمتی که باید بریم... پریروز آخرین جلسه فیزیوتراپیم رو هم رفتم و دیگه حس می کردم که کمرم خوب شده ولی زهی خیال باطل!!! یه کم که اشکان رو بغل کردم باز درد گرفت. یه دوست خوب داره برام...
-
ماموریت برای یک روح
1383/09/07 19:53
بعضی از آدمها به زلالی بارونن به گرمی خورشید و به زیبایی گل ... روحشون رو می گم. اصلا" نگاهشون که می کنی سراسر صفا و صداقتن... یکی از این آدمای گل داییمه ... مهدی... در جوانیش اعتیاد داشته و الان ۱۸ ساله که پاکه. وقتی می گم پاک یعنی قلب و روحشم پاکه و زلال . اینجا زندگی نمی کنه امریکاست و الان 3 ساله که سالی یک ماه...
-
دنیای ارواح
1383/09/05 16:27
آیا ما ارواحی هستیم که با هدفی خاص پا به این دنیا گذاشته ایم؟ واقعا" اگه با این دید به زندگی نگاه کنیم که ما ارواحی هستیم که برای کسب تجربه پا به این دنیا گذاشتیم یعنی یه روحیم که این کالبد جسمانی رو تنش کرده و اومده تو این دنیا که با کسب تجربه متعالی بشه درست مثل وقتی که روپوش می پوشیدیم و می رفتیم مدرسه تا بیشتر یاد...
-
آتش سوزی
1383/09/02 17:08
کمرم درد می کنه و نشستن برام خیلی سخته ولی چه کنم که بچه پر رو هستم!!!! به خدا قول دادم که در نوشتن برای شما ها تنبلی نکنم. همون روزهایی که اشکان رو بهم داد اون روزهای سختی که باردار بودم و خطر از دست دادن اشکان تهدیدم می کرد و استراحت مطلق بودم با خدا قرار گذاشتم گفتم اگه این فرشته رو که قراره بیاد تو زندگی مون ازم...
-
کمی بهترم
1383/09/01 16:55
دوستای نازنینم سلام.... کمر دردم کمی بهتر شده و هر روز میرم بیمارستان مهر فیزیوتراپی... کلی هم بهم ورزش داده و تو خونه هم همش خوابیدم و فقط واسه عوض کردن اشکان و شیر دادن بهش از جام پا میشم... دلم برای سر زدن به همه تون تنگ شده ولی چه کنم که نمی تونم زیاد پشت کامپیوتر بشینم ... از دوست عزیزم مریم ریکی خواهش می کنم که...
-
من استراحت مطلق شدم!!!
1383/08/29 19:40
بچه ها برام دعا کنید کمردرد کار دستم داد و دکتر گفت باید استراحت کنم و خلاصه بابای بچه ها حسابی افتاده تو زحمت برام دعا کنید که زود خوب شم و بتونم خودم کارهای اشکان کوچولو رو انجام بدم.... من واقعا به دعا معتقدم و الان نیازمند دعا تونم... مرسی
-
عکس جدید اشکان
1383/08/26 12:39
سلام... من خواهر یاسمنم..اینم عکس اشکان تپل خوردنی گازگرفتنی ....
-
کمر درد
1383/08/26 11:27
سلام به همه... امروز به خاطر احمد رضا خان که برام کامنت گذاشته بود کمی از خونه می نویسم... راستش یک کمر دردی گرفتم که نگو... الان نزدیک یک هفته است که حسابی کمرم درد می کنه و وقتی اشکان رو بغل می کنم دردش واقعا شدید تر میشه ولی خوب چه میشه کرد بیخود نیست که بهشت مال ماست و جهنم مال آقایون!!! البته اینو شوخی کردم چون...