چراغ سبز و فرصت کوتاه ما برای زندگی...

دیروز رفته بودم خرید تو راه برگشت در حالیکه عجله داشتم به خونه برسم پشت یه چراغ قرمز طولانی گیر افتادم... البته اولش وقتی دیدم تایمر چراغ نوشت 133 گفتم وای چه چراغ قرمز طولانی... اما باورتون نمیشه که تا بیام فکر کنم که چقدر دیگه میرسم خونه و آیا اشکان اذیت کرده در نبود من یا نه چراغ سبز شد یه دفعه به خودم اومدم.. وای لحظه ها چقدر به سرعت میگذرن دیدم بین روزهایی که یه دختر بچه شیطون 3 ساله بودم و تو اون باغ درندشت دنبال بابا میدویدم و رضا صداش میکردم... ( آخه من بچه که بودم از قول دیگران یا به بابام بابا دضا (یعنی رضا ) میگفتم یا داش دضا!!!!) تا روزهایی که به مدرسه رفتم و بعد دانشگاه قبول شدم و... بعدم ازدواج...و حالایی که خودم نگران دومین فرزندم هستم لحظه ها عین سبز و قرمز شدن یه چراغ گذشتن... تموم مسیر خونه تا امروز صبح این چراغ منو مشغول خودش کرده که یاسمن تو این سالها چی برای روحت و آینده اش ذخیره کردی؟ چقدر خوب بودی و مفید؟ چند تا دل نگرون رو از نگرونی در آوردی؟ دست چند تا نیازمند رو گرفتی؟ دل چند تا گرسنه رو سیر کردی؟ به چند نفر کمک کردی که از مسیر نادرست بیان به راه اصلی شون؟ به روی لب چند نفر لبخند نشوندی؟ مگه هدفت از وبلاگ نوشتن نزدیک کردن دلها به خدا نبود؟ چند نفرو نزدیک کردی به خدا؟... دیدم وای چقدر کار دارم... بعد تصمیم گرفتم امروز در این مورد بنویسم آن لاین که شدم دیدم یه نفر به نام جبار ازم کمک خواسته که راهنماییش کنم... ترسیده که نتونه از پس مشکلات زندگی بر بیاد و خواسته که براش در این مورد بنویسم... یادم افتاد روزهایی که اشکان تازه به دنیا اومده بود و منم خسته از ضعف زایمان بودم همش فکر می کردم نمیتونم اشکان رو بزرگ کنم!!!!  اون موقع شروع کردم به گفتن عبارات تاکیدی.... من قوی هستم.... من قوی هستم.... و در طول شبانه روز هر بار که یادم میفتاد بازم تکرارش میکردم... براش آف گذاشتم که تو این پست کمکش میکنم بعد گفتم یه نظر هم از شما ها بخوام ... من وقتی وبلاگ بعضی ها رو که  قطع نخاع شدن یا ام اس دارم میخونم شرمنده میشم که گاهی مشکلات کوچک فکرمو مشغول میکنه... ...  میخوام بدونم نگاهتون به  زندگی و مشکلاتش چیه؟ آیا باور دارید که ما قبل از پا گذاشتن به این دنیا خودمون این زندگی رو با تموم سختی هاش انتخاب کردیم تا در طول این مسیر روحمون تعالی پیدا کنه و بعد که کامل شدیم برگردیم به اصل؟ خوشحال میشم نظر بدید...

نظرات 16 + ارسال نظر

سام..
اول!

هییییییییی رووووووزگار

مشکلات !
چیزی که خیلی راحت میتونه آدمو دیوونه کنه !
مشکل کوچیک و مشکل بزرگ هرچی باشه بازم مشکله
به نظر من نمیشه گفت چون دیگران مشکلاتی بزرگتر از مشکلات ما دارن ما نمیتونیم به مشکلاتمون فکر کنیم.




اتابک 1383/11/02 ساعت 23:31 http://www.atabak.com

سلام.من سوم.ارشک چهارم!!!

سلام ... تو که چراغ راهنمات سبز شد و رفتی خدا نکنه آدم چراغ قرمز زندگیش رو رد کنه .... راستی به روز هستم خوشحالم کن

سلام ..

عید سعید قربان مبارک .. راست می گی لحظه ها با سرعت برق می گذرند ...

خدا عاقبت همه بخیر بگذرونه .. حق نگهدار

کتایون 1383/11/03 ساعت 01:36

سلام.چه بلاگ قشنگی دارید!خوشحالم اینجا رو پیدا کردم.مطلبتون زیبا بود.موفق باشید

سلام دوست عزیز ، از آشناییت خوشوقتم ،‌ ما آدمها هیچوقت قدر سلامتیمونو نمی دونیم و کمتر به این موضوعها که واقعیتی هم هست فکر میکنیم ، تا خدایی نکرده مشکلی برامون پیش میاد که تازه اون موقع هم می فهمیم که باز جای شکرش باقیه و خیلی های دیگه هستن که وضعشون چندین برابر بدتر از ماست!

مریم 1383/11/03 ساعت 12:45

یاسی جون سلام..
آدما خیلی اوقات از خودشون دور میشن یا شاید برعکس ..انقدر توی خودشون فرو می رن که دیگه آدمای دور و بر و مشکلاتشون را ٬ حتی در یک قدمیشون نمی بینن.فقط وقتی یک اتفاق باعث توجهشون می شه چند روزی به خودشون میان و باز دوباره از یادشون میره...ولی می دونم تو از اونایی هستی که اتفاقات واقعا تکونشون می ده...

(به من نیازمند هم کمک کن...یادت نره..چراغی که به خونه(خواهر) رواست به مسجد روا نیست...

سلاااااااااااام

کنسرت بزرگ مهران مدیری
آهنگساز : فردین خلعتبری
رهبر ارکستر : ناصر رحیمی
محل اجرا : سالن میلاد
تاریخ : 7 تا 11 بهمن
ساعت : ( 6-8 ) و ( 9-11 )
قیمت : 60000 و 80000 ریال

مراکز فروش بلیط :

مرکز موسیقی بتهوون ( میدان محسنی ): 2253776
تحویل در محل ( مرکز موسیقی بتهوون ) : 8057795
سراچه موسیقی ( نشر چشمه ) : 8922071
دارینوش ( قلهک ) : 200400

سفارش و تهیه بلیط از طریق اینترنت:http://beethovenmc.com/ticket/concert.asp

ویولت 1383/11/03 ساعت 15:01 http://violet.special.ir

یاسمن جون این که آمدن تو این دنیا و تحمل سختی هاش برای اینکه به اصل برسیم رو قبول ندارم یعنی انتخاب برای اومدن به این دنیا رو.کی میتونه ادعا کنه که خودش خواسته بیاد؟ولی حالا اینکه اجبارا اومدیم پس چه بهتره راه رو به بهترین وجه بگذرونیم رو قبول دارم

یاسمن جان سلام.دو تا پستی که توی آرشیوم بود درمورد علت جداشدنم برات توی نظرخواهی خودم نوشتم.موفق باشی عزیز.

چراغ قرمز ۱۳۳ ثانیه ای؟! ان شاالله همه مشکلات انسانها حل بشه... آپدیت شدم...

یاسمن جان لینک دادم.

[ بدون نام ] 1383/11/03 ساعت 17:34

سام..
یاسمن جان من اومدم واسه مطلب بعدیت نظر بدم..
ولی بعد اولین کامنتم دیگه نمیتونم نظر بدم..
یه خورده با صفحه کامنت گذاریت مشکل دارم...
به همین خاطر اینجا میکم نظرمو..
عزیزم خیلی جالب بود...
راس میگی..
ما وقتمون کمه...
خیلی کم..
من که خودم احساس میکنم..از خدا خیلی دورم..
خیلی دورو...
حس میکنم دوسم نداره...
اره میدونم خدا بنده هاشو دوس داره...
ولی...
نمیدونم ...
خیلی شنیدم که ما خوذمون تو عالمی به اسم عالم ذر
(اگه اشتباه نکنم اسمشو) انتخاب کردیم...
ولی زیاد راستش اعتقاد زیادی ندارم...
درسته ندیدن دلیل بر نبودن نیست..
.....
راهنماییم کن..
موضوع جالبی رو انتخاب کردی...
ادامه بده..

مریم 1383/11/03 ساعت 23:02

یاسمن جان
مشکلات همیشه باید وجود داشته باشند تا استراحت و تنهایی معنی خودشون رو حفظ کنند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد