دنیای ارواح

آیا ما ارواحی هستیم که با هدفی خاص پا به این دنیا گذاشته ایم؟ واقعا" اگه با این دید به زندگی نگاه کنیم که ما ارواحی هستیم که برای کسب تجربه پا به این دنیا گذاشتیم یعنی یه روحیم که این کالبد جسمانی رو تنش کرده و اومده تو این دنیا که با کسب تجربه متعالی بشه درست مثل وقتی که روپوش می پوشیدیم و می رفتیم مدرسه تا بیشتر یاد بگیریم ... اونوقت اتفاقات بد زندگی رو که البته ما اسمش رو بد می گذاریم!!!! به حساب بدبختی مون نمی گذاشتیم بلکه دنبال این می گشتیم که ایندفعه قراره چه چیزی رو تجربه کنیم؟ قراره چه درسی بگیریم؟و...  با درک این که بچه های ما هم ارواحی هستند که قراره از طریق ما به این دنیا بیان و در کنار ما و با ما اتفاقاتی رو تجربه کنن اصلا" زندگی یه حال دیگه ای پیدا می کنه این که من فکر کنم بچه ام در واقع دوست من توی دنیای ارواحه که از طریق من پا به این دنیا گذاشته و اگر چه در کالبد یه نوزاده ولی از نظر سن روحی شاید از منم بزرگتر باشه.... وای اینطوری زندگی لذت بخش تر میشه نه؟ شاید براتون جالب باشه که بگم.... درست قبل از این که بفهمم باردارم یه حسی در درونم می گفت مامان من اومدم ....  مامان من هستم... و همین حس باعث شد که من برم آزمایش بدم و بفهمم که قرار یه نفر دیگه به جمع سه نفره مون اضافه بشه... مدتها قبل از این که برم سونوگرافی انگار از طریق تله پاتی تو مغزم این صدا میومد که من پسرم! من سالمم... وقتی 5 ماهم بود و به سونو گرافی رفتم تا دکتر گفت پسره گفتم میدونستم خودش بهم گفته بود!!! و بعد فکر کردم الان دکتر تو دلش میگه بیچاره دیوونه است!!! و تو اون روزهایی که به مشکل برخوردم و استراحت مطلق شدم (تو بهمن ماه که تو وبلاگم در موردش نوشتم) همش همون صدا توی ذهنم می گفت مامان من سالمم خیالت راحت باشه و هزاران حرف دیگه!! آخر یه روز به استاد انرژی درمانیم گفتم که اشکان با من حرف می زنه (آخه اسمش رو از همون اول انتخاب کرده بودم) استادم اصلا" تعجب نکرد و گفت سعی کن هم ازش یاد بگیری و هم بهش یاد بدی... شما نظرتون چیه؟

 

نظرات 5 + ارسال نظر

ارواح وقتی که میخواهند به جسم فیزیکی حلول کنند دقیقا میتوانند زندگی خود را جهت تعالی انتخاب کنند .وچون در آن زمان قیدوبند مادی ندارند با مشاوره با ارواح متعالی بهترین را انتخاب خواهند کرد واز سختی راه نمیهراسند.از امروز جمعه برای شما انرژی ارسال خواهم کرد.۵/۹/۸۳

سلام نفر دوم شدم !!!!!!!!!۱۱۱

سلام یاسی...چه جالب.باهات حرف میزد؟قبل از اینکه بیاد؟؟

فرا 1383/09/07 ساعت 13:50 http://gastby.persianblog.com

خیلی وقت بود اینجا نیومده بودم ... عکس اشکان واقعاْ خوردنیه ... امیدوارم که کمر دردت هم زودتر خوب بشه مامان یاسمن

احمد رضا 1383/09/07 ساعت 18:28 http://fasa.blogsky.com

سلام.بهتر هستید؟در مورد شما فکر می کنم این بیت صدق کنه: حضوری گر همی خواهی ازو غایب مشو حافظ
متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها
تفسیر!!:
چون برای خدا کار می کنید(حضوری گر همی خواهی) پس از اون هم کمک بگیرید(ازو غایب مشو یاسمن!) و امیدوارم کمر درد باعث نشه اون قولی رو که به خودتون دادید فراموش کنید و باز هم بنویسید.و وقتی که لبخند اشکان رو می بیند کمر درد یادتون بره.(هنگامی به آن کسی که دوست داری(اشکان میگه!) رسیدی دنیا و کار های آن(کمر درد) را رها کن.)
حالا دیدید این بیت در مورد شما خیلی صادقه!!!
یعنی من یه روحم که تجربه می کنم؟ هر چی اسمش هست بعضی از اون ها واقعا تلخ هست تجربه ی دوست داشتن با همه وجود و دوست نداشته شدن به وسیله اون و خیلی چیز های دیگه البته نمی گم همه او نها تلخن برعکس بعضی هاشون وا قعا امیدوار کننده اند ولی بعضی از حوادث واقعا همه فکر انسان به خودشون مشغول می کنند.
از اون آتش سوزی چه خبر؟ امیدوارم(غیر از این کاری از یک دانشجو بر نمیاد) بتونن با کمک هم دیگه یه زنگی تازه بسازنند.
گرچه به حرف ساده هست.
شاد و موفق باشید.
خدا نگهدار.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد