فرشته ای به نام نگار....

نمیدونست از کجا بنویسه... یا از چی بنویسه که همه رو خوشحال و راضی کنه... دو شب بود که به خاطر تب فرزندش خوب نخوابیده بود... خدا رو شکر که تا شیش ماه دیگه لازم نبود که بهش واکسن بزنه....نزدیک عید بود و هزار کار نکرده داشت. خریدهای شب عید... خونه تکونی عید... خریدعیدیها...  دندونسازی ...سر کار رفتن و   ... همه کارهایی که داشت تو ذهنش تاب میخوردن و تاب میخوردن و انگار تبدیل میشدن به یه گرداب که همه چی رو میخواستن بکشن تو... سرش از بیخوابی منگ بود... رختاشو شسته بود ولی نای این که ببره پهن کنه نداشت...ظرفای نهارش نشسته بود و هنوز کاری واسه شام نکرده بود... کارگرش هم شب عیدی قالش گذاشته بود... کاش اون فرشته توی سیندرلا حقیقی بود اونوقت میتونست بیاد و همه جا رو به یه چشم به هم زدن مرتب و تمیز کنه...شیشه ها رو تمیز کنه پرده ها رو بشوره و بزنه... ظرفای نهار و بشوره و بقیه آشپزخونه رو مرتب کنه!!! خریدها رو انجام بده... کار دندونشو بدون این که یه عالمه تو ترافیک اسفند ماه بمونه انجام بده و خلاصه این که اونم بره بخوابه تا خستگی این دو سه روزه در بره... یه دفعه یاد سال تحویل افتاد.. آخه اول فروردین تولدش بود... واسه اون هر سال عید یه حال و هوای دیگه ای داشت هم سال نو میشد و هم تولدش بود... یه دفعه انگار با فکر تولدش همه خستگی ها از تنش بیرون رفت... پاشد رفت یه فنجون قهوه داغ درست کرد... گفت اول از همه باید وبلاگمو آپدیت کنم... بعد میرم رختارو پهن میکنم... اصلا فکر میکنم اون فرشته مهربون در درون منه و داره توسط من همه کار میکنه... باید یه زنگ دیگه به کارگره بزنم... باید بدونه که حتما منتظرشم... فردا باید بچه رو ببرم دکتر آخه چکاپ هفت ماهگیشه.. چقدر این چکاپ ها لذت بخشن چون نوید سلامتی بچه و بزرگتر شدنشو میدن... هر یه قلپی که از قهوه داغش میخورد انگار خستگی جاشو به شادابی میداد... باید هر جوری بود به همه کسانی که براش کامنت گذاشتن سر میزد... یه آن برگشت و خورشید خانومو رو دید که از پشت پنجره خودشو دعوت کرده تو!!! اومد به خورشید لبخند بزنه دید دخترش که یواشکی داشته متنشو میخونده داره رختاشو پهن میکنه.. حس کرد چقدر خوشبخته... اون یه فرشته مهربون تو خونه اش داشت که اسمش نگار بود... بلند شد رفت فرشته اشو در آغوش گرفت و بوسید و از انرژی به نام عشق لبریز شد... متنشو نوشته بود بی اینکه خودش بفهمه... مطمئن بود که این نوشته ها میتونن هر کسی رو که اونا رو بخونه شاد کنن چون پشت این کلمات دنیایی از عشق و آرامش بود... و اون این عشق و آرامشو هدیه کرد به همه کسانی که برای خوندن نوشته هاش میان...

نظرات 34 + ارسال نظر

سلام خیلی تاثیر گذار بود پیش من بیا

والله چی بگم ترک تحصیل قرار گرفتم . قشنگ بود خوشم اومد

زهره 1383/12/08 ساعت 16:30

جالب بود

K@HOo 1383/12/08 ساعت 16:39 http://kahoo-messenger.tk

سلام . خیلی جالب بود .
ادامه بده .
خوش باشی .
=========================
K@HOo

iman 1383/12/08 ساعت 16:44 http://blogigo.de/iman

salam
mano koshti az bass gofti peigham bezar
inam peigham
bah bah bah bah
khobe

مریم 1383/12/08 ساعت 18:17

من یکی از بزگترین ارزوهام مادر شدن است.
سعادت بزرگی داری.

همیشه شاد باشی!

یاسمن عزیز سلام...
ممنوم که میایی و منو مورد لطف قرار میدی...
قبل از اینکه متن رو بخونم برات ایمیل فرستادم....
اما نوشتت انرژی خوبی بهم داد...
چقدر قشنگه که آدم همچین فرشته ایی داشته باشه..
واقعا بهت تبریک میگم..
نیروی عشق چه کارایی که نمیکنه!!!!!!!!!!!!
چشم آپدیت میکنم...
یا حق.

سلام به من بد بخت لینک بده هییییشکی برای من پیام نمیذاره اینقدر هم زندگی رو سخت نگیرین

خوش به حالتون (:

سام..
خیلی خوشحالم که این فرشترو داری..
امیدوارم همیشه فرشته کوچولو مامانشو خوشحال کنه..
راستی کلمات اخرت ایهام داشت..
نگار متنو نوشته؟؟؟

پویا 1383/12/08 ساعت 20:34 http://sealife.caspianblog.com

یاسمن خانم ما کی باشیم که شما رو تحویل نگیریم...شما به وبلاگ ما خیلی لطف دارید...ممنون...در ضمن یخورده دقت کنید اسم وبلاگ تون رو میبینید من دست به چیزی نزدم!!!!

salam. khaili ghashang bood. kollli hal kardam. shad o khosh opirooz osar boland bashid. be fereshtatoonnegar ham salam beresoonid. man up kardam .bye

واقعا هم فرشته است.

محمد 1383/12/08 ساعت 23:09 http://mehr.blogfa.com

سلام.زیبا نوشته ای.قلم روان و خوبی داری.زاویه دید مناسبی را هم انتخاب کرده ای.ضمنا مادر خوبی هم هستی!و دختر خانمی هم داری.
متن تاثیر گذاری بود.دستت درد نکنه .موسم پامچال و هورتان سیا و سینری داره می رسه.حواست هست؟

سلام .. ممنون که می یاییو وبلاگ ساده من می خونی .. یاسمن جون خدا ترا برای همه کسایی که دوست دارن نگهداره و سایه ات از بالای سر بچه هات کم نشه .. و اونا رو برات نگهداره ... الهی آمین .. در پناه حق

واقعا هم همین طور بود ...واقعا ارام داشت ..زت چوغ

سلام
از اظهار لطفتون سپاسگزارم
نوشتتون طولانیه و نمی تونم فعلاْ نظری بدم ولی ظاهراْ شما هم از سلک مادران همیشه نگران مهربون هستید...
سلامت باشید...

Marjan 1383/12/09 ساعت 03:28

Salam Yasi joon, kheyli matne ghashangi bood booss.,

سلام وست عزیز من نیما نوری مدیریت دوست داشتنی دات نت هستم می خواستم ببینم که مایل به تبادل لینک هستید؟
اما نظرم..
به نظر من حیلی خوب هست
موفق باشید

علی 1383/12/09 ساعت 04:30 http://www.jahrom.blogsky.com

سلام وبلاک زیبایی داری
اگه ممکنه به من سر بزن و لوگوی منو تو وبلاگت بزار
ممنون

شیرین 1383/12/09 ساعت 08:41

سلام
خیلی جالب بود. این فرشته کوچولوها دیگه خیلی کم پیدا می شن.
امیدوارم همیشه خونه گرمی داشته باشی.

مریم 1383/12/09 ساعت 10:52 http://iranreiki

یاسمن جونم سلام...ممنون از حس خوبی که منتقل کردی...آدم وقتی اینجا میاد کلی شاد و آروم میشه...به فرشته خانوم گل هم سلام برسون.

سلام یاسمین جان چطوری خوبی ؟ چه خبر ؟ خوش میگذره ؟ بابا نه سری میزنی نه حالی میپورسی خیلی سایت سنگین شده ها .. البته حق داری ها منم یه وبلاگی مثل وبلاگ تو داشتم به هر وبلاگی سر نمیزدم .. اما چه کاری میتونم بکنم ؟؟!! حداقل تو راهنمایی کن ! راستی با خدا به صورت آنلاین چت کردما خواستی بیا بخون ببین چی شده .. یه سر بزن میبینی ما هم خدایی دارم .. آرزومند آرزوهایت نوید || پسر جنوب ||

من یار مهربانم 1383/12/09 ساعت 16:02

سلام عکس هایی از زرند آدرسش توی وبلاگم هست

سلام و درود به فرشته مهربونی. مادر ستودنی.! به یاسمن عزیز قصه ما.
منهم به نوبه خود این عشق پاک رو میستایم. و میدونم که لذتی که از در آغوش گرفتن این عشق میگیری٬ رو با هیچ چیز نمیشه عوض کرد.
پاینده باشید و در پناه حضرت دوست.

سلام منم اومدم

ویولت 1383/12/10 ساعت 13:59 http://violet.special.ir

در مورد مطلب پایینت به نظرم باید بیشتر بهش آزادی بدی خدا این فرشته مهربون رو واست حفظ کنه

دوست عزیز اینو می دونستی که زنها علی رغم ظرافتشون خیلی زمختند. فول انرژی. و خستگی ناپذیر به ویژه وقتی عشق به فرزند درشون موج می زنه هیچی جلودارشون نمی شه. اما من مثل شما هر وقت که بخوام فرشته درونم را به کمک خودم بخوانم قهوه داغ درست می کنم و بعدش اووه تا هر وقت که دلم بخواد کار می کنم و بیدار می مونم. موفق و شاد و سلامت باشید.

سانی 1383/12/10 ساعت 18:03 http://sani.blogfa.com

این همه جماعت از کجا فهمیدن تو آپ کردی؟ و من نفهمیدم. این کارای خودت بود که توصیف کرده بودی؟ خیلی جالب بود. موفق باشی و نگارت سلامت و شاداب باشه

سلام.این دفعه با همیشه فرق داشت.
ما هم برای تو آرزوی عشق و آرامش داریم یاسمن جان

امیر 1383/12/11 ساعت 00:57 http://www.iloveu.motime.com

کاش می شد قلب هایمان را با هم عوض کنیم

تا بفهمد درد دوست داشتن و دوستم نداشتن را


به من سری بزن.....اما هر چه را که خواندی به کوچه تنهایی بسپار

و از یاد ببر......امیر.........

سلام یاسمن عزیز٬ آپدیت کردم٬ یه بار دیگ بهم سر بزن٬ سبز باشی...

بی آشیانه
http://eshghyahavas.blogsky.com
eshghyahavas@yahoo.com

سلام و درود به یاسمن گل بانوی دوست داشتنی!
امیدوارم که منو شناخته باشی!
واقعا بهت تبریک میگم چون هم مادر نمونه هستی هم دبیر نمونه!
متن خیلی زیبائی بود. نگار جون رو هم ببوس...
موفق و پیروز باشی...
یا حق!!!

علیرضا 1384/02/09 ساعت 22:21 http://bvb



سلام خانم یاسمن . نوشته های شما خیلی زیبا است. ای کاش تمام انسانها حضور خداوند را در تمام مسیر زندگی حس میگردند. خداوند یاور تمام انسانهای با ایمان باشد با تشکر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد