نگار

نگار و پدرش
تو کامنت قبلی آقا مسعود ازم خواستن که در مورد نگار بنویسم. چند بارم شاگردام گفتن چرا از نگار نمی نویسی... شاید واقعا وقتش باشه که از اولین فرشته ای که پا به خونه پر از عشقمون گذاشت بنویسم اون روزا رامین دانشجو بود سال پنجم بود و هنوز دو سال مونده بود که درسش تموم شه. نگار توی خونه ای که فضاش دانشجویی بود یعنی کتاب و درس به دنیا اومد. وقتی به دنیا اومد من دیگه کار پرستاری رو رها کرده بودم و تازه 6 ماه بود که مشغول تدریس در دبیرستان بودم. اون طرف کتابهای باباش بود و اینطرف ورقه های مامانش .شاید همین امر باعث شد که از بچه گی عاشق کتاب بشه و قبل از مدرسه رفتن خوندن و نوشتن رو یاد بگیره.  یه دختر مهربون و باور کنید داستان خاله سوسکه نیست که از بچه اش تعریف میکرد.... نگار واقعا همیشه بیشتر از سنش حالیش بوده و من هر بار تو این پنج سال که نگار مدرسه رفته به مدرسه اش سر زدم انقدر ازش تعریف کردن که  تا ساعتها از این که نگار باعث سربلندیمه غرق شادی میشم . نگار 11 سالشه و کلاس پنجمه تعداد نوزده هایی که در این سالها گرفته (اونم نمره نوزده کلاسی نه تو امتحان) به تعداد انگشتای دست هم نیست. همیشه شاگرد ممتاز بوده و من الان دو ساله که هیچ کاری به درساش ندارم. عاشق مطالعه هست و شبها آخرین کسی هست که میخوابه!!! درست عین بچه گی های خودم. ندرتا قبل از ساعت 12 شب میخوابه و تا دیر وقت کتاب میخونه. کتابهای 300 -400 صفحه ای هری پاتر رو دو سال پیش تموم کرده و علاقمند یه داستان های کوتاه شل سیلور استاینه... مثل مامان باباش عاشق کتابهای تن تن و میلو هست!!  کتابهایی مثل پی پی جوراب بلند... اتوبوس مدرسه....خانواده زیر پل ....کارتنک شارلوت و تام سایر که همه مال دوران بچگی خودم بودن رو پارسال خونده و الان علاقمند به خوندن قطعات کوتاه از جی پی واسوانی شده... مجله موفقیت کودکان  و سروش کودکان رو هر ماه  و دوست کودکان و دوست نوجوان و بچه ها گل آقا رو هر هفته میگیره و میخونه... عاشق کار با کامپیوتره و خیال داره مثل خاله اش کامپیوتر بخونه و انصافا بیشتر از من کار با کامپیوتر رو بلده...... تقریبا بیشتر سریالهای تلویزیون رو با تکرارشون میبینه!!! همچنیتن مسابقات تلویزیونی حتی بیمزه هاشونو!!! به فیلمهای کاراته ای جکی چن خیلی علاقمنده و کلا بهتره اینطوری بگم که نگار دست رد به سینه هیچ فیلمی نمیزنه!!! خیلی قشنگ بلده پولهاشو پس انداز کنه و حساب یک قرون پولهاشو داره!!!  البته اگه ولش کنیم هر چی داره یا نذر میکنه برای فقیر یا دوست داره برای ارشیا پسرخاله 3 ساله اش یا برای اشکان چیز بخره!!!) تازگی ها به موسیقی علاقه مند شده و متخصص خواب کردن اشکان با نوار آریانه!!! خیلی اوقات از گل فروشی دم مدرسه برای من یه شاخه گل میخره تا شادم کنه... اشکان رو بی نهایت دوست داره و مثل یه مادر مراقبشه. خیلی از اوقات تازه 11 شب یادش میفته که فردا امتحان داره!! نیم ساعت میره تو اتاق و فردا با یه بیست میاد خونه!!! انشای بسیار خوبی داره که البته با خوندن اونهمه کتاب بعید نیست... در بهار سال 79 در مسابقه نقاشی زیباییهای ایران در سانفرانسیسکو شرکت کرد (اون موقع نگار 7 ساله بود) و یک لوح تقدیر به همین مناسبت از اونجا دریافت کرد...   خوب دیگه کافیه .... دعا میکنم که همیشه سالم باشه که از همه اینایی که گفتم ارزشمند تره...راستی یه خروارم سی دی کارتون داره که از هر فرصتی برای دیدنشون استفاده میکنه!!! عاشق ریاضی هم هست و دیگه فکر کنم هیچ وقت از من نخواهید که در مورد کسی بنویسم!!!

نظرات 29 + ارسال نظر

سلام

بابا ای ول D:
پس شما از همه طرف شانس آوردین P:
خانواده ی خوب . شوهر خوب . بچه های خوب (;


مریم 1383/10/20 ساعت 00:37 http://iranreiki

سلام یاسمن جونم..خوبی خانومی؟...من همیشه حرفاتو میخونم اما خوب فرصت نمیشه برات پیغام بزارم...امیدوارم نگار خانم گل هم تو تمام مراحل زندگیش موفق باشه...حق پناهت عزیز نازنین

سلام زیبا بود مممنون که سر زدید.

خاله مریم! 1383/10/20 ساعت 12:17

به به می بینم که از نگار جونم نوشتی..
نگار عشق همه ماهاست..اولین نوه ای که پا به این خونواده گذاشت و با رفتار خوبش همه رو بد عادت کرد..همه ما فکر کردیم همه خواهرزاده ها (ایضا همه بجه ها!)باید همین اندازه خوش اخلاق با ادب باشعور و عاقل و زرنگ و باهوش باشند و کم کم فهمیدیم که نگار خانم ما استثناست...
یاسی یادش رفت بنویسه همه خانمهای بچه دار به امید نگار بجه هاشونو میارن مهمونی چون درست مثل یک بی بی سیتر(نمیشه اینجا انگلیسی نوشت!) بچه را به محض ورود تحویل میگیره و آخر شب سیر و خوشحال و خوابآلود به مادرش تحویل میده...خلاصه هممون خیلی خیلی دوستش داریم من و شهرام هم تازگیها با تیپش خیلی حال می کنیم
از قول من ببوسش

خوش به حالت .... کاش من هم یه نگار داشتم ... یه کسی که بشه بهش حالی کرد که دوستش داری

[ بدون نام ] 1383/10/20 ساعت 22:32

سلام خوبید من ؟ آره خوبم (چشمک) آف گذاشتم که بدونی اومدم ولی هنوز مطلب رو نخوندم فعلا

مریم 1383/10/20 ساعت 22:54 http://iranreiki

دوباره سلام البته این بار از نوع مخصوصش خدمت نگار خانومی گل...موفق و شاد و سرحال باشی همیشه گلم.

سلام آفرین به نگار خانم وآفرین به این مامان وبابا که همچین خانم گلی رو پرورش دادن از طرف من ببوسش
باشه یادم افتاد شما همه با هم قرار گذاشتین رفتین برف بازی ؟ پس من چی؟ ):

ساحل 1383/10/20 ساعت 23:22

راستی یادت رفت بنویسی که روابط عمومی خوبی هم داره و خیلی راحت میتونه خودش رو تو هر دلی جا کنه حتی دل کوچولوی اشکان باور کنید اینو به عنوان دختر عموی نگار نمیگم ولی اون بی نها یت بیشتر از سنش می فهمه فقط کافیه یک بار باهاش حرف بزنیداونم در باره موضو عی که حدس نمیزنید در بارش اطلاعات داشته باشه اون وقت یادتون میره این وروجک فقط ۱۱ سالشه در هر صورت من که بی نهایت دوسش دارم مخصوصا با این تیپ جدیدش

سلام یاسمن جان . در اول و آخرش باید بگم . خدا نگارتو برای تو همسرت با سربلندی نگه داره . و دیگه اینکه خوشا به سعادت کسانی که با خدای خودشان نجوا دارند و خوشا بحال تو عزیز . و سوم اینکه تا حالا حتما شنیدی که اگه از کسی یا چشزی زیاد تعریف بشه ..... من بجای همه میگم بزن به تخته .... جدا از لحاظ روحی روانی یاسمن جان تا حالا معنی این مثل رو درک کرده ای ؟؟؟ من بطور خلاصه معنی و منظور قدیمی ها رو از این ضرب المثل برات می گم : بزن به تخته ..... یعنی هر چه نیرو و انرژی سنگین و منفی رو بزن به تخته که نتونه از اون عبور کنه : تخته برای این عمل مثل یه عایق عمل می کنه و این نوع انرژی های سنگین رو از خود عبور نمی دهد و بر می گردونه ...... حالا بازم بزنم به تخته خانواده پر محبتی دارید .... شاد و سربلند همچون سرو باشید ..... فرهاد

فاطمه 1383/10/20 ساعت 23:47

سلام یاسی جونم...خوشحالم که خانواده خوبی نصیبت شده...خدا برات سالم و شاد همیشه نگهداره..

ماشاءالله داره ....دختر زیبایی داری....به شما و پدر نگار خانم تبریک میگم...آیا آفلاینی را که براتون فزستادم مطالعه کردید.
بزودی پیام استاد رو در وبلاگ میذارم .آدرس وشماره تلفن کلاس رو هم در همون جا ذکر میکنم .موفق باشی

سلام. خدا حفظش کنه .ممنون که زود زود آپدیت میکنی. راستی یه لوگو بساز که بزارم تو وبلاگم... یا حق

فرزانه 1383/10/21 ساعت 21:08

سلام امیدوارم همیشه نگارتون سالم بمونه و همیشه کنارش باشین

هزار و یک روزنه 1383/10/22 ساعت 00:27

اووه بابا دلمون بچه خواست!!!
حتما پدر و مادرش هم نقش مهمی داشتند شکی درین نیست..آدم خوشحال میشه یه خانواده ی خوشبخت میبینه..
این نگار خانم هم بزرگ بشه چی میشه...:)
شادیتون مستدام....

پسرک تنها 1383/10/22 ساعت 02:14 http://asemanesaf.tk

سلام عزیز ....نمیدونم چرا تقریبا همیشه آخرین نفری هستم که متنت رو می خونم ..به بزرگی خودتن ببخشید ......همه ی متن ها رو مثل همیشه خوندم .از اون جایی که نیومده بودم ...خوشحالم که تونستی خودت ...خودت رو درمان کنی ......من یکی که هیچ انگیزه ای برای درمان خودم ندارم ......امیدوارم عمل کردن لثه هات هم به خوبی بگذره و خیلی زود خوب بشی .....می دونم چه دردی داری ...چون مادر من یک بار عمل کرد و خیلی اذیت شد .........خوشحالم که از نگار عزیز هم برامون نوشتی ... از عکسش که معلومه چه دختره خوبیه ........ و از ویژگی هایی که گفتی واقعا معلوم شد .........بیشتر از این سرت رو درد نمیارم مهربون ..امیدوارم خیلی زود خوب بشی

فرا 1383/10/22 ساعت 10:16 http://gastby.persianblog.com

چه دختر خوبی ... امیدوارم در کنار شما سالم باشه ... اسمش هم خیلی زیباست ...

سلام
دلم می خواد دو تا تبریک مخصوص بهت بگم .یکی بخاطر خانواده خوبی که داری و محیط خوبی که خودت براشون درست کردی و دیگری برای اینکه اینقدر راحت و روان می نویسی. از اینکه به وبلاگ منم سرزدی و کامنتهای قشنگی گذاشتی بی نهایت ممنونم. علت تاخیر من در سر زدن به اینجا عدم دسترسی مناسب به اینترنت بود که الحمدلله برطرف شد. شاید اگه پرشین بلاگ هم بازی در نیاره دوباره بنویسم.
سالم و موفق باشید.

چه عکاس خوبی بوده اینا
خوشگل عکس گرفته.نه نازی جون؟

سلام چه خوب
خدا واستون حفظش کنه
واسه منم دعا کن

راستی اینم ببین

www.taslim-shodegan.persianblog.com

من عاشق اشکانم...میشه منو کاندید کنید..(خجالت)(:دی)
این نگار خانم هم باحاله...

سلام دوستم! به شما و همسرتان تبریک میگویم که فرشته ای به این نازنینی در خانه دارید... دختر واقعا رحمت خداست ... آرزو میکنم همیشه در پناه خدا زندگی خوب و خوشی داشته باشید... دلتان شاد!

ملینا 1383/10/23 ساعت 09:12 http://www.siasefid.blogfa

یاسمن جون من نوشته های قبلیتو و بیشتر ارشیوتو خوندم..
خوش به حالت احساس میکنم زندگی خوبی داری...
لطفا یه کم هم از تجربه های زندگیت و رمز موفقیت در زندگیت بگو برامون...
من دیشب موقع خواب همش تو فکر حرفات بودم..باور کن..
ــمیخوام نظرتو درباره ی چشم زدن هم بدونم..ایا قبول داری؟
من چند وقته فکرمو مشغول کرده گفتم شاید شما بتونی یکم برامون در موردش بگی...
اشکان رو از طرف من ببوس..به نگار خانم هم سلام برسون.
(یادت نره هااااااااااااااا)
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
قربونت:ملینا

ویولت 1383/10/23 ساعت 17:02 http://violet.special.ir

تا دیروز وبلاگت برام فیلتر بود ولی امروز باز شد چه دختر گلی خدا حفظش کنه برای شما و پدرش

سلام..اتفاقا خیلی هم جالب بود...ادم دوست دارد در مورد کسانی که دوستشون دارد به خصوص بچه هاش بنویسد....مادرها همیشه از بچه هاشون تعریف می کنند شرط می بندم چشمهاتون وقتی در مورد دخترتون می نوشتید از شادی برق می زد....پدر مادر خانواده....و وقتی ادم بچه خوبی هم داشته باشد دیگر می توان گفت ادم خوشبختی است...

پویا 1383/10/23 ساعت 21:14 http://sealifeblog.tk

یاسی خانم ما شرمنده شما... بخشید...فصل امتحاناته...دیگه..میدونید که..!!!

آقا محمد 1383/10/23 ساعت 23:42

خیلی خوبه این مطالب اما سعی کن بهتر بنویسی و چیزی بنویسی که یه کوچولو علمی. تاریخی . فلسفی و .... باشه تا
بچه هایی که وبتو می خونن چیزی یاد بگیرن .// در ضمن یه جوک برای شما :: یه زور جوجه میره پارتی یه دوستش وقتی بر میگرده خونه همش میگه جیکس جیکس جیکس

سلام یاسمن خانوم خوبی شما... من همواره پیگیر نوشته هات هستم ...یه سرم به من بزنی خوشحال میشم

محمد 1383/11/05 ساعت 23:58

salam be negar jon
khodemonim kheyli marof shodi man ke hasodim shod vali intor ke peydas to famil kheyli tahvilet migiran
cheshme hasod kor
khob dige az hamin ja mibosamet
BYE

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد