درمان روح

کم کم دارم میشم همون یاسمن قدیمی... راستش بعد از زایمان یه جوری اعتماد به نفسم رو از دست داده بودم یه جور ترس و بی ایمانی نسبت به خودم. انگار استرس و دردی که در حین زایمان تحمل کرده بودم تمام قدرت و نیروم رو با خودش برده بود. حتی شاید باور نکنید ولی هر کاری می کردم نمی تونستم مثل قدیم با خدا ارتباط برقرار کنم. حس میکردم توی یه کویر تنهای تنهام. اونم درست بعد از این که آرزوی به این بزرگیم که داشتن یه فرزند سالم بود برآورده شده بود. خدای بزرگ این دیگه چه امتحانی بود که باید پس میدادم. در حالی که همه کنارم بودن حس می کردم تنهام.  شبا وقتی برای شیر دادن بلند میشدم میترسیدم. ترسی که تا اعماق وجودم رسوخ می کرد و باعث میشد خیس عرق بشم. همش فکر می کردم میتونم بزرگش کنم؟ اشکان رو میگم... چند بار به خواهرم گفتم و بهم خندید و گفت مگه اولی رو نتونستی بزرگ کنی... نمیدونم وقتی حضور خدا در زندگی کمرنگ میشه ترس به دل آدم میفته یا وقتی ترس در درونت رسوخ کرد خدا حضورش کمرنگ میشه. فقط میدونم که ترس و عشق به خدا با هم یه جا جمع نمیشن. از زور استیصال به استاد انرژی درمانیم زنگ زدم و ازش خواهش کردم که بهم انرژی بده. کمی بهتر شده بودم تا این که پریروز مقاله ای خوندم که چیزی رو که یادم رفته بود یادم انداخت و اون اینه که برای عوض شدن فقط خودمونیم که میتونیم به خودمون کمک کنیم. انتخاب یک جمله تاکیدی مثبت... همون موقع شروع کردم ... من قوی هستم ..من قوی هستم... و هر بار که حس میکردم میترسم این جمله رو تکرار می کردم و جالبه که دیشب اصلا نترسیدم که بخوام تلاشی بکنم برای مبارزه با ترس... حالا دوباره گرمی حضور خدا رو که مثل آفتاب تو روزهای خنک پاییزی دلچسب و لذت بخشه در درونم حس میکنم...  شما هم اگه یه روزی خدای نکرده مثل من یه جای روحتون میلنگید میتونید از این روش برای درمانش استفاده کنید و من قول میدم که موفق میشید... در پناه حق شاد و سلامت باشید...

 

 

نظرات 10 + ارسال نظر
پسرک تنها 1383/07/16 ساعت 15:40 http://asemanesaf.tk

سلام عزیز ...تا حالا امتحان نکردم خود درمانی رو .....ولی باید موثر باشه .....راستی وبلاکت چند وقتی بود باز نمیشد ........حالا که دیدم باز شد خیلی خوشحال شدم ......سربلند و پیروز باشی ....یا حق

خیلی خوبه که آدم یه راهی واسه نزدیک شدن به خدا ؛ اعتماد به نفس و نترسیدن داشته باشه ...

پسرک تنها 1383/07/17 ساعت 00:13 http://asemanesaf.tk

سلام عزیز ........تا حالا خود درمانی رو امتحان نکردم ولی باید چیز خوبی باشه .راستی وبلاگت چند وقتی بود باز نمیشد ........حالا که باز شدم برام خیلی خوشحال شدم .....سربلند و پیروز باشی ...یا حق

سلام دوست گلم! قدم نورسیده مبارک باشد... اصولا بعد از زایمان مادرها دچار افسردگی میشوند یکی از دلایلش ضعیف شدن بدن است و البته دلایل دیگر هم دارد... نگران نباشید به خودتان وقت دهید ... دوباره همه چیز عالی خواهد شد... از روی پسرکتان هم ببوسید...دلتان نورانی!

فرا 1383/07/20 ساعت 10:59 http://gastby.persianblog.com

گاهی وقتها این ترسها به گونه های مختلف به سراغ آدمها می آد ...خوشحالم که به خودت متکی هستی

سلام گل خانم. برازنده باشی زن. راستی به خونه جدید ما سر نزدی که. دلم تنگ شده بود برا نوشته های پاک و صادقانه ات. پیروز باشی. اشکان جونو از طرف من ببوس. یا علی.

فصل وصل است وزمان عشرت است/فصل خوب رحمت است ونعمت است//فصل وصل آمد خدارا یاد کن/خیزو خودرا ازگناه آزادکن.// سلام ، آمده ام که بگویم فصل وصل عاشق ومعشوق فرارسید واکنون فرصت خوبی است که یک قدم به خانه قلب دوست نزدیک شویم.او عمدا ْ درخانه خود را یک ماه باز گذاشته. میخواهد ببیند چه کسی پشیمان شده ، چه کسی میخواهد بگوید خدایا معذرت میخواهم، میخواهد امتحانات نهایی رابرگزار کند واعلام کرده که نمره ارفاقی هم میدهم.فرموده که پارتی هم قبول میکنم. بشتابید..... من که دیشب رودوایسی رو گذاشتم کنار و گفتم خدایا غلط کردم ...راستی یادم رفت بگم یک ماه دیگر نتایج امتحانات رو میزنه پشت شیشه دلامون.

سلام عزیز خوبی وبلاگ خوبی داری ببین دوست من مطمئن باش تو تنها نیستی خدا همیشه همه جا با بنده هاش است ادمو تنها نمی زاره
خوب فکر کن بعد عمل کن
موفق و شاد باشی
قربانت مریم
به من هم سر بزن خوشحال میشم منتظرتم

سلام /خدا حفظش کنه نی نی کوچولو تو میگم/ هر وقت آدرس وبلاگتو توی وبلاگهای پرشین بلاگ مینویسی http:// رو ننویس چون خودش داره. /

سلام....یه عالمه تبریک.....وجود قشنگش رو بهت تبریک میگم و هم برای تو و هم برای او از خداوند بزرگ ارزوهای خوب دارم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد