مسافرت شمال

مامان دیشب رفت.. اونم بعد از اینهمه روز که پیشم بود و بهم میرسید... خیلی دیروز سعی کردم جلوی بغضم رو بگیرم آخرشم نشد وقتی داشت وسائلش رو می ریخت تو ساکش همینطور اشکام میومدن... حس می کردم با رفتن مامان خونه کمرنگ میشه. تمام این روزها نذاشت آب تو دلم تکون بخوره مثل یه فرشته. واقعا خود فرشته بود. فرشته ای در لباس مادر... مامان و بابا امروز رفتن شمال آخه سالهاست که شمال زندگی می کنن. توی یه باغ که بی شباهت به بهشت نیست. و من شب حس کردم تمام بغضای دنیا تو گلوم هستن... قرار شد ما هم فردا بریم شمال... تا چند روز دیگه مامان از من و اشکان مراقبت کنه. سعی می کنم از اونجا بازم براتون بنویسم. دعا کنید ما صحیح و سالم بریم و برگردیم و اشکان تو راه اذیت نشه. دوستتون دارم. یاسمن

نظرات 10 + ارسال نظر
میکرون 1383/06/17 ساعت 17:44 http://p30power.com

با سلام
بالاخره ما هم سایت زدیم میکرون هم رفت تو کار سایت این هم سایت ما : http://p30power.com اگه خواستید یه سری بزنید یه نظری هم بدید از شما ممنون هستیم .
بای

سلام.....چه ساده و قشنگ حس خودت رو بیان کردی......سفر قشنگی داشته باشی و کنار مامان اینا لحظات لذت بخشی داشته باشی...................بدرود.

سلام. سفر به سلامت. یا علی.

[ بدون نام ] 1383/06/19 ساعت 20:57

خوش بگزاد

سلام یاسمن جان! میدانم مادر مهرش بدون توقع است... شمال به شما خوش بگذره!

سفر به سلامت (:

سلام / من آپدیتم / فقط بخاطر تو.......

الناز 1383/06/23 ساعت 12:54

سلام معلم گلم قشنگترین و بهترین تبریکها تقدیم تو باد . عزیزم زیاد نگران اشکان نباش و بی طاقتی نکن حالا حالاها
نزار بفهمه که اینهمه دوستش داری .لوس بار میاد .پسر لوسم اصلا جالب نیست. دوست دارم تو رو و خانواده گلت
دوست دار آرزوهای طلائیت الناز

یاسمن جونم سلام...امیدوارم اونجا هم بهت خوش بگذره و سفر خوبی داشته باشی و دیگه بغض مهمون گلوت نشه..شاد باشی گلم.

خودم 1383/06/27 ساعت 01:24 http://zm.parsiblog.com

سلام مرا در این نیمه شب بذیر / همین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد