برای اشکان دلتنگم

اشکان قشنگم به خاطر زردی دیروز  تو بیمارستان دی بستری شد... تمام دیروز ظهر وقتی منتظر جواب آزمایش بودم دعا می کردم که بیلیروبینش زیر 15 باشه که بستری نشه ولی متاسفانه 16 بود و دکتر گفت باید بخوابه زیر فوتو... با این که 11 سال پیش نگارم هم به خاطر زردی توی دی بستری شده بود و حتی خونش رو هم عوض کرده بودن و میدونستم که زردی چیز خطرناکی نیست ولی یه چیزی درونم شکست... اشکم بند نمیومد دلم می خواست هق هق گریه کنم آخه من تازه به این فرشته کوچولو رسیدم چطوری دوری ازش رو تحمل کنم... محکم به سینه ام چسبونده بودمش سرش روی شونه هام بود و فقط گریه می کردم... همش فکر می کردم با دلتنگی چه کنم... نه ماه انتظار کشیده بودم که بیاد و حالا که تازه 5 روزه که اومده باید بزارمش و برم... ولی چاره ای نداشتم .. برای سلامیش باید این بها رو که دلتنگی بود می پرداختم... بعد از تشکیل پرونده اشکان رو تحویل بخش نوزادان دادیم و با دنیای دلتنگی اومدیم خونه... شب برای شیر دادن بهش رفتیم بیمارستان... دور دهنش شیر خشک شده بود مژه های قشنگ و بلندش از اشک به هم چسبیده بودن و پیشونی نازش به خاطر سرجی فیکسی که روی چشاش کشیدن که نور اذیتش نکنه دون دون بود... با بغض صورتش رو شستم و تا تونستم بوسش کردم...  بهش شیر دادم و اومدیم خونه.. تا صبح چند بار بیدار شدم و چهره معصومش از نظرم دور نمی شد... امروز عصر هم رفتم بهش شیر دادم. زردیش کمتر شده شب هم باید دوباره برم از الان دلتنگ اون لحظه هستم که می بینمش... دعا کنید که زود حالش خوب بشه و این فرشته کوچولو با اومدنش به خونه دوباره انرژی بده ..راستی از همه کسانی که برام کامنت گذاشتن ممنونم در اولین فرصتی که بتونم به همه سر می زنم... 

 

نظرات 10 + ارسال نظر

عزیزم ....الهییییییییییییییییییی غمو غصهت بیاد تو سرم منم براش دعا میکنم....

سلام ... اول قدم نورسیده مبارک .... دوم من هم یکی از همین جور بچه ها بودم .... منظورم زردی ....براش دعا می کنم

سلاااااااااااااااااااااام
مبارک مبارک تولدش مبارک P:
خیلی خیلی خوشحال شدم (:
ایشالا هم که به زودی خووووب بشه و بیاد پیشه مامانش (;

امیدوارم هرچه زودتر به آغوش مهربونت برگرده آسمونی...

سلام. مبــــــــــــــــــارک مـــــــــــــــــبارک تولـــــــدش مبـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــارک.
از عمق دل دعا می کنم و از درگاه حضرت دوست می خواهم که تولد این نوزاد عزیز را مبارک گرداند و او از اولیای حق و از خاصان درگاه الهی بشود و از عشاق حضرت دوست و هواداران دودمان الهی اهل بیت باشد. الهی خیر وبرکت و رحمت و مغفرت و عافیت را از جانب ذات پاکت بر این فرزند و پدر ومادرش فروفرست و او و ذریه اش را تا قیامت دوستدار حضرت و اولیائت قرار بده. آمـــــــــــــــــــــــیــــــــــــــــــــن. یا علی.

بارکد 1383/06/14 ساعت 10:07 http://moongate.blogsky.com/

همه حرفا که آخه گفتنی نیست :) ..

بارکد 1383/06/14 ساعت 10:10 http://moongate.blogsky.com/

:).....woooooooooow..فکرکنم من استباه گرفتم...ببخشید...آخی...ایشا....زوده زود خوب می شه .. :) ..
یاد این افتادم..هر کودکی که بدنای م یآید نشان می دهد خدا از انسان ناامید نشده است :)

بارکد 1383/06/14 ساعت 10:12 http://moongate.blogsky.com/

خدا براتون همیشه سالم نگهش داره....یه عکس ازش بذار :دی...من ع ا ش ق بچه کوچولو ام :دی ...

بارکد 1383/06/14 ساعت 10:12

حداقل تعریف کن چه جوریه !!‌:))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد