آره دارم از خدایی حرف میزنم که ما رو همیشه از جهنمش ترسوندن ،همون مهربونی که میگفتن اگه دروغ بگیم یا سر ساعت عبادتش نکنیم یا .... از آتش غضبش در امان نمیمونیم....و به جای این که روز به روز بهش نزدیکتر بشیم دورتر و دورتر شدیم....و ایمان که نشانه حضور او در قلبهای ماست کمتر و کمتر شد...نه عزیزای من ، اون خدایی که من میشناسم اونقدر مهربون و عاشقه ، اونقدر بزرگوار و بخشنده است و اونقدر دوستداشتنی هست که همه مون رو به خاطر تمام گناه هایی که کردیم ببخشه.. به شرط این که سعی کنیم تکرارشون نکنیم و فراموش نکنیم که هر کدام از ما آدمها به دلیل خاص و با هدف معینی پا به این دنیا گذاشتیم...
نظرات 1 + ارسال نظر
مسعود 1382/09/29 ساعت 16:17 http://3tadoost.blogsky.com

سلام
قشنگ بود (:

از این جور مطالب دیگه کمتر پیدا میشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد